اما سوالی که وجود دارد عبارت است از اینکه آیا هشداردادن درباره مضرات شبکههای ماهوارهای که به بحرانهای شدید اخلاقی، فرهنگی و خانوادگی در کشور دامن میزند یا اینکه اسباب ناامنی روانی، تشویش و آشفتگی سیاسی را فراهم میآورد، مصداق تندروی است که طرحکنندگانش مورد حمله و تهمت قرار بگیرند؟بسیاری از صاحبنظران فرهنگی کشور بر این باورند که گسترش بیسامان شبکههای ارتباطی در محیط اینترنت بهدلیل عدمفرهنگسازی، بهکار بستن سازوکارهای متناسب با جرائم و مشکلات ناشی از سوءاستفادهها و تبلیغات مخرب و مباحثی از این دست میتواند ثبات اجتماعی را با بحران روبهرو کند.شبکههای اینترنتی در فروش کلیه و قاچاق اسلحه و مهمات گرفته تا تبلیغ و ترویج خودکشی، پوچگرایی و بیش از صد فرقه انحرافی در حوزه عرفان و دین فعالیت دارند و همزمان بسیاری از اطلاعات پایه شهروندان ایرانی را پایش و در اختیار سرویسهای جاسوسی بیگانه ـ طی یک پیمان تجاری که از کاربرانشان درباره آن امضا هم میگیرند ـ قرار میدهند. در این شرایط منتقدان «استعمار سایبری» را مورد تهمت قرار دادن، دوای درد نیست.
بر پایه این اظهارنظر بسیاری از برنامهسازان صدا و سیما، رسانههای مکتوب و مجازی کشور که در امر اطلاعرسانی پیرامون مضرات شبکههای اینترنتی و ماهوارهای فعالند و محتوای کارشان را بخشی از نخبگان کشور تامین و تولید میکنند نیز مورد توهین قرار گرفتهاند، چرا که این افراد هم طبیعتا در زمره همان کسانی هستند که مردم را از اینترنت و ماهواره میترسانند.وقتی گاردین یا نیویورک تایمز با انتشار گزارشهایی علت عمدهای از نابسامانیهای اجتماعی در جامعه غرب را شبکههای اجتماعی معرفی میکنند یا اینکه اوباما خودش رسما اظهار میکند به فرزندش اجازه نمیدهد در فیسبوک فعالیت داشته باشد، چگونه میشود نسبت به کسانی که درباره خطرات این پدیدههای ارتباطی و اطلاعرسانی هشدار داده و مطالبه اقداماتی را دارند اینگونه با زبان توهین سخن گفت. جدیدالاسلام قلمدادکردن افرادی که دلسوز دیانت و اجتماع هستند لبه دیگری از همان تبلیغ علیه منتقدان است که ناظر بر «نگرانی بیکارها» برای دین مردم پیش از این علامتگذاری شده است. اما اینکه چرا هاشمی و برخی مجموعههای نزدیک به دولت تلاش میکنند نسبت به رفعفیلتر از برخی سایتها اقدام کرده و دسترسی به شبکههای ماهوارهای را آسانتر کنند، دلایل متعددی دارد که در ادامه به برخی از آنان اشاره خواهد شد.
۱ـ ایجاد یک موازنه قدرت رسانهای با نیروها و فعالان ارزشی در شبکههای اینترنتی بر پایه این تحلیل رفعفیلتر از فیسبوک و سایر شبکههای اجتماعی منجر به کاهش بازدید سایتهای اطلاعرسانی رسمی و شناسنامهدار خواهد شد. ۲ـ موازنه رسانهای با رسانه ملی ۳ـ به چالش کشیدن رسانههای شناسنامهدار ۴ـ بهسازی چهره و ماندن در کانون خبر
از دیگر اهداف مانور بر اینچنین مواضعی تغییر حساسیتهای افکار عمومی، ارائه چهره جدید و در واقع نمایش چهرهای منفعل و منقلب شده است که این سالها یک تیم رسانهای برای هاشمی آنرا تعقیب و طراحی کرده و توسعه دادهاند. بسیاری از نزدیکان هاشمی دوست دارند او نقش یک «انقلابی پشیمان» را ایفا کند. در پایان نباید فراموش کرد روزگار رسانهای در دوره هاشمیرفسنجانی و برخوردها با اصحابقلم و رسانه چندان طلایی و امیدبخش نبود که بشود به این سادگیها باور کرد آقای هاشمی واقعا هوادار آزادی بیان و تبادل آزاد افکار و اطلاعات و اخبار است و سوقدادن جریان رسانهای از رسانههای دارای هویت و شناسنامه به منابع خبرپراکنی بیشناسنامه و هرز خود گویاست که پشت این توصیهها، دلسوزی برای اطلاعرسانی حقیقی است یا خیر.
نظرات شما عزیزان:
|